روايت آيت‌الله مهدوي‎كني از تفسيرهاي ماركسيستي و تفنگي
تفسيرهايش مطلوب‌منافقين‌بود/شهيدمطهري مي‌گفت بشدت خطرناك است
 

 

گروه تاریخ انقلاب- یکی از مسائلی که پس از فتنه 88 رمزگشایی شد، نقش معنوی محمد موسوی خویینی ها در گروهک فرقان بود.

به گزارش رجانیوز، سال گذشته ویژه نامه فرقان نشریه یادآور و ویژه نامه های رمز عبور روزنامه ایران در گزارش های مفصلی با استناد به اظهارات شخصیت های برجسته به تفسیرهای مارکسیستی موسوی خویینی ها در مسجد جوزستان در شمال شهر تهران پرداختند.

یک سال پس از این افشاگری موسوی خویینی‌ها در سايت شخصی‌اش به تکذیب اظهارات حجت الاسلام و المسلمین جعفر شجونی و دکتر علی مطهری پرداخت.

خویینی ها تنها اظهارات شجونی را تکذیب کرد اما درباره اظهارات علی مطهری كه گفته بود: «زمانی که رهبر انقلاب رئیس جمهور بودند با ایشان ملاقاتی داشتم فرد دیگری در آن جلسه حضور نداشت ایشان در این مورد نقل می کردند که یک بار آقای مطهری از من مطلبی را خواستند. ایشان گفتند: برو به این محمد خوئینی ها بگو این تفاسیری که داری از قرآن می کنی همه خلاف و تفسیری های مارکسیستی است. به او پیغام بده که حتما پیش من بیاید. من به او پیغام را دادم. بعد از چند ماه آقای مطهری از من پرسید پس چرا ایشان نیامد! همین نشان می دهد که این مسئله ذهن شهید مطهری را سخت مشغول کرده بود!» نیز به بیان خاطرات چهار دیدارش با حضرت آیت الله خامنه ای پیش از انقلاب پرداخت و نوشت که آیت الله خامنه ای به او گفته است که گودرزی را می شناسی یا نه؟

خویینی ها همچنین از پیامش به رهبر انقلاب اسلامی به واسطه حجت الاسلام مروی درباره همین اظهارات خبر داده و مدعي شده که حضرت آیت الله خامنه ای پس از گذشت بیش از 10 سال از هنوز پاسخی به این پیام نداده اند.

اما فارغ از تلاش موسوی خویینی ها برای تبرئه خود از اتهام تفسیرهای مارکسیستی، آن‌قدر شواهد متعدد و متواتري وجود دارد كه وي به اين سادگي‌ها و فقط با يك تكذيب نمي‌تواند خود را از اين اتهام خلاص كند. به‌عنوان يك نمونه ديگر در اين زمينه، آیت الله مهدوی‌کنی در کتاب خاطراتش بدون نام بردن از موسوي خوئيني‌ها اما به نحوی که همه مصداق مورد نظر او را متوجه مي‌شوند، نظرات استاد شهید مطهری درباره تفسیر های خویینی‌ها را بازخواني كرده و این تفاسیر را مطلوب منافقین، مارکسیستی، ماتریالیستی و تفنگی خوانده است.

آیت الله مهدوی کنی در بخش "انشعاب در جامعه روحانیت مبارز" پس از يادآوري خاطره‌ي اختلاف نظرش با آقاي اکبر هاشمی رفسنجانی درباره برخورد با بازجوهای ساواک، ریشه های انشعاب در جامعه روحانیت را مربوط به انحراف‌هاي عقیدتی برخی از اعضا عنوان می کند.

متن این بخش از خاطرات آیت الله مهدوی کنی به شرح زیر است:

«همين جريانات ‌بعد از انقلاب هم بروز پيدا كرد، ‌بعضي ها در بيانات‌شان -نمي خواهم از بعضي اعضاي وقت جامعه روحانيت اسم بياورم،‌ اگر لازم به معرفي باشد، مي گويم- حرف هايي مي زدند كه براي منافقين مطلوب بود، حتي آيات قرآن را طوري تفسير مي كردند كه خلاف واقع بود.

آقاي مطهري از اينها خيلي ناراحت بود و مي گفت اين سبك تفسير، ‌تفسير كمونيستي است. تفسير ماترياليستي است،‌ تفسير تفنگي است. تفنگي نه به معناي تندي بلكه اصلا مطالب را طوري ديگر تفسير مي كردند؛

‌به عنوان مثال در قرآن آمده است: والارض وضعها للانام. قرآن مي گويد زمين را براي مردم قرار داديم. اين را به دو طريق مي شود تفسير كرد؛‌ يك وقت مي گوييم اين آيه در مقام بيان يك واقعيت تكويني است،‌ مثل اين آيه قرآن كه مي فرمايد: "وجعلنا الارض مهادا"؛‌ ما زمين را گهواره قرار داديم. در اينجا خداوند جريان يك امر تكويني را بيان مي كند؛ يعني مي خواهد بگويد زمين را طوري خلق كرديم كه مردم بتوانند از آن استفاده كنند. اين آيه در مقام بيان حكم تشريعي نيست،‌ ولي بعضي از همين آقايان قبل از انقلاب و بعد از انقلاب اين آيه را چنين تفسير مي كردند كه مالكيت زمين، ‌اشتراكي است "والارض وضعها للانام" یعنی زمین مال همه است، بنابراین، زمین اصلا مالکیت خصوصی ندارد. اینها برگرفته از افکاری بود که کمونیست ها داشتند، مارکس هم این حرف را می زد.

چنین تفسیرهایی به صورت جزوه پخش می شد. جوان ها از این حرف ها خیلی خوش‌شان می آمد، چون در آن زمان جو چپ‌گرایی و کمونیست مآبی در مملکت غلبه داشت، لذا بعضی از آقایان معممین هم حرف ها را می زدند. ممکن است سوء نیتی هم نداشتند ولی برداشت‌شان اینطور بود. جوان ها هم واقعا دور آنها جمع می شدند و جمعیت خیلی زیادی را تشکیل می دادند، در جلسات آنها بیشتر از جلسات من شرکت می کردند.

آقای مطهری -به خصوص- قبل از انقلاب، اینگونه تفسیرها را خطرناک می دانستند و می فرمودند پخش این گونه تفاسیر، خیلی خطرناک است و شدیداً این سبک تفکر را محکوم می کردند.

من قبل از انقلاب، پنج شب آقای مطهری را به مسجدمان -مسجد جلیلی- دعوت کردم. در آن جلسات؛ دانشجویان و جوان ها حضور فعال داشتند. در آنجا جناب آقای مطهری بحثی را تحت عنوان علل گریز ایمان مطرح کردند که بعدا در کتابی به نام "علل گرایش به مادی‌گری" چاپ شد. ایشان علل مادی‌گری و گریز از ایمان را به صورت علمی بیان می کردند و بحث ها  و نقدهای علمی را بر مسایل الحادی و ماتریالیستی و کمونیستی مطرح می کردند.

شبی از آن شب‌ها، اقای لاهوتی در آن جلسه حضور داشت، خیلی از این بحث ها ناراحت بود. می گفت آقای مطهری چه می گوید؟ چرا از این حرف‎ها می زند؟ الان موقع این حرف‌ها نیست. ما یک دشمن مشترک داریم و آن هم شاه است. ما بايد برويم و از روي هدف مشترك با آن بجنگيم. بنده به ايشان گفتم وقتي كه آقاي مطهري آمد، به خودش بگو، چرا پاي منبر نق مي‌زني، صبر كن پايين بيايد، با خودش صحبت كن.

آقاي مطهري از منبر پايين آمد. آقاي لاهوتي گفتند آقاي مطهري! من به شما اعتراض دارم. بحث‌هايي كه شما مي‌كنيد، لغو است. الآن موقع اين بحث‌ها نيست. ما يك دشمن مشترك داريم و آن شاه است، همه‌ي ما بايد در مقابل او قرار بگيريم؛ كمونيست، غيركمونيست، خداپرست، غيرخداپرست، مسلمان و غيرمسلمان! همه بايد با هم آن هدف را بزنيم تا از بين برود، بعد مي‌نشينيم بحث مي‌كنيم.

آقاي مطهري گفتند شما اشتباه مي‌كنيد، اتفاقاً بايد حالا صف‌هايمان را جدا كنيم. ما با كمونيست‌ها هدف مشترك نداريم. دشمني كمونيست‌ها با شاه روي يك جهت است و دشمني ما با شاه روي جهت ديگر است. اصلاً جهت، جهت واحد نيست. اگر الآن جهت‌گيري‌هاي ما مشخص نشود، فردا كه انقلاب انشالله پيروز شود، اينها مي‌آيند و مي‌گويند "حاجي انا شريك"

ملت ايران با اكثريتي قاطع با شاه مبارزه مي‌كنند و همه مسلمان هستند. علما و روحانيت هم يك عده قليلي از آن‌ها هستند، آن وقت شما همه را به يك صف مي‌راني و مي‌گويي همه در يك صف قرار بگيرند؟ نه، اين درست نيست. اين اشتباهي است كه شما مرتكب مي‌شويد. آن وقت ما ديگر نمي‌توانيم صف‌هايمان را جدا بكنيم. از الان بايد صف‌هايمان جدا بشود. در عين حال كه دشمن مشترك داريم، ولي مسائل اعتقادي و اصولي و جهان‌بيني بايد مطرح بشود. والا از مقصد دور خواهيم شد.

مقصود اينكه در آن زمان -خدا بيامرزد- آقاي لاهوتي را كه سبك تفكرش اين‌طور بود. او هم در جامعه‌ي روحانيت بود، آقاي مطهري هم در جامعه‌ي روحانيت بود. بنابراين، هدف و راه مشترك به معناي پيروي از امام وجود داشت، اما كيفيت برخوردها، نحوه و حتي مباني برخوردها با هم متفاوت بود، منتها در آن زمان جاي دعوا نبود؛ چون ما در مقابل يك دشمن قوي قرار گرفته بوديم، اينجا ديگر جاي دعواي شخصي نبود، زيرا غيرعقلاني بود كه بين خودي‌ها اختلاف ايجاد كنيم.

پس از انقلاب اين چيزها كم كم بروز پيدا كرد و مواضع مشخص شد. در واقع ابتدا هم در شوراي انقلاب همين طرز تفكر وجود داشت تا اينكه به دولت جناب آقاي موسوي رسيد.

در اين زمان گروهي از نمايندگان مجلس موضع‌گيري‌هايي داشتند، اگرچه اينها از هواداران جامعه‌ي روحانيت تلقي مي‌شدند اما با ما اختلاف‌هايي داشتند. اين اختلاف‌ها چه در اقتصاد و چه در سياست خارجي و حتي در بسياري از سياست‌هاي داخلي، كم كم بروز پيدا كرد و سبب جدايي شد. (خاطرات آيت الله مهدوي كني صفحه 318 تا 321)»

اخبار مرتبط:

گودرزي و فرقاني‌ها پاي تفسير خوئيني‌ها/ شهید مطهری مي‌گفت اين تفسيرها خلاف قرآن و مارکسیستی است

بخشي از اظهارات ضد انقلابي نفر پشت پرده جريان فتنه+ چهار فيلم


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





برچسب ها : روايت آيت‌الله مهدوي‎كني, تفسيرهاي ماركسيستي و تفنگي, تفسيرهاي مطلوب‌منافقين, شهيدمطهري, فتنه 88 , نقش محمد موسوی خویینی ها, گروهک فرقان, ,